جشن تولد آینازم ... با تاخیر
22/9/93 . شیرینم سلام . ببخشید که خییییییییلی دیر شد . مامانی باور کن خیلی سرم شلوغ بود . ریسیدگی به شما . آخه از بد شانسی دو روز قبل از تولدت مریض شدی حسابی و مامانی خیلی اعصابش به هم ریخت . خیلی مراقبت بودم که نزدیکای تولدت مریض نشی که شدی .و حسابی هم وزن کم کردی . و همه برنامه های من به هم ریخت . آتلیه هم نتونستم ببرمت . و از یه طرف هم دندون درد امانم رو بریده بود . بالاخره با یک هفته تآخیر تونستیم واست یک جشن که نه ! یه جشن کوچولو موچولو برگزار کردیم . و یادی کردیم از اون روز خخخخخخخخیلی خاص و به یاد ماندنی . روزی که من مامان شدم . و آنقدر روز ش...
نویسنده :
سولماز
23:06